بدون عنوان
فرشته اسمونی من
اومدم خاطرات این مدتو برات بنویسم عزیز دل مامان
عزیزم امسال زیباترین سال زندگی منه حیف که مرگ پدری کام همه رو تلخ کرد.با اینکه دو تا سونو هایی که دادم وجود تو رو نشون نداده بود ولی وقتی محمد اومد گفتم اگه دوست داری به مامانت بگو.اونم روز مادر دقیقا روزی که داشت می اومد خبر اومدنتو به مادر جون داد.محمد روز مادر اومد البته شبش فردا صبحش یه سری کار داشت که باید انجام میداد منم موندم خونه که به درسام برسم محمد رفت و وقتی برگشت منو سوپرایز کرد یه گوشواره خوشگگگگل برام خریده بود به مناسبت اولین سال مادر شدنم و روز زن.چهارشنبه اش با محمد رفتیم بیمارستان خاله تا با دکتر ذاکری اشنا بشم.در ضمن چند روزی بود پدری حالش مساعد نبود.مامان جان از دکتره زیاد خوشم نیومد تنها حسنش اینه اشناست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی