من و توت فرنگیم
توت فرنگی مامان
این روزهای پر از مشغله و نسبتا اروم من پر از فکر هی جور واجور راجع به تو میگذره از اسم و نوع زایمان گرفته تا جنسیت و سیسمونی و تغییر دکوراسیون خونه و ... حتی مسافرت عید نوروز در کنار شما مامانت یه کم زیادی جلو تر از زمان پیش میره جوجو جان.
یه اتفاق ناخوشایند برای من اضافه کردن 1.5 کیلو تو این مدته .تو فکرشو بکن یه 7 ماه دیگه من چه شکلی میشمخاله و مامان خیلی منو میترسوونن از دیابت بارداری و اضافه وزن زیادی که احتمالا که چی حتما به وجود میاد.تقصیر شماست خوب نمیشه یه دقیقه معدمو خالی بذارم چنان زیر و روش میکنی که ترجیح میدم تبدیل به یه تانک زرهی بشم اما اون حالتو تجربه نکنم.
برنامه دو نفرمون تو این مدت تکرار ازمایشه تا ببینیم عفونت مثانه ام بعد از مصرف سفکسیم خوب شده یا نه.بریم درمونگاه سر کوچه پرونده تشکیل بدیم و ازمایش غربالگری اول رو به اضافه یه سونو .دیدی چه قدر کار داریم مامان جان؟
از الان فکرم درگیر نوع زایمانه چه قدر خوب میشد فقط یه مدل زایمان وجود داشت و ما مجبور به انتخاب نبودیم.البته از اون جایی که من یهو وقتی یه مساله ایی برام پیش میاد خیلی هنگ میکنم و استرس میگیرم اما خیلی زود اون مساله رو واسه خودم حل میکنمدر حال حاضر ترجیح میدم شما طبیعی به دنیا بیایالبته فقط در حال حاضر
چند وقت پیش خواب یه خانم ناشناسی رو دیدمبهم گفت تو پسر می زایی منم خیلی با سماجت میگفتم نه دختر نه دختر.عزیز دلم اصلا انکار نمی کنم که عاشق اینم که دختر داشته باشم تا هم پا و هم دمم باشه اینقدر هم اینو گفم که صدای محمد در اومد که ناشکری نکنالبته نه به این شکلا خیلی مهربوووووووون.اما از ته ته ته ته قلبم دعا می کنم هر چی هستی سالم باشی نه چیزی زیاد داشته باشی نه کم سالم باشی و ما بتونیم اون طور که درسته و به بهترین راه تربیتت کنیم.